باسپاس ودرود
گزارش جلسه داخلی کانون بشریت،نمایندگی هندوستان درتاریخ ۳۲ / ۹ / ۲۹ به : ۳۱۲۲ ساعت ۱۱ وقت
اروپای مرکزی وبا حضور اعضابرگزارشد
خانم فاطمه زندی
آقای محسن نمکیان
آقای جعفرکردزنگنه
خانم نسرین رحمانی
آقای مهدی خرم دل
آقای امین خرم دل
سوری خرم دل : برگزارکننده جلسه
جلسه پس ازخوش آمدگویی ومعرفی اعضا آغاز شد با برنامه خبر که توسط اینجانب خوانده شد و مروری
داشتیم بر دو خبر مهم روز شامل:
_1 رژیم جمهوری اسلامی ایران روز چهارشنبه با اعدام علیرضا ملا سلطانی متهم به قتل روح الله داداشی،
از قوی ترین مردان ایران که بر طبق قوانین جهانی زیر سن قانونی بود. بار دیگر با بی توجهی به پیامها و
هشدارهای مجامح جهانی و حقوق بشری وی را در ملاء عام اعدام کرد .
اعدام این متهم در حالی رخ داد که وی تنها ۲۱ سال سن داشت و عفو بین الملل و سایر سازمانها و
شخصیتها جهانی و ایرانی در نامه های برای مقامات جمهوری اسلامی خواستار توقف اجرای حکم اعدام
وی شده بود
این اولین بار نیست که رژیم جمهوری اسلامی دست به اعدام نوجوانان و جوانان زیر 18 سال می زند. پس
از سی خرداد 1063 کم نبودند نوجوانان و جوانانی که بدون محاکمه و در دادگاههای فرمایشی پس از چند
دقیقه به خاطر خواندن یک نشریهیابلاگبه جوخه های اعدام سپرده شدند. در آن زمان به خاطر اینکه جهان و
مسئولین حقوق بشری و دولتی جهانی به خواب رفته بودند و یا منافع جهانی و ملی آنها اجازه اعتراض نمی
داد، رژیم در سکوت جهانی، هزاران نفر نوجوان و جوان ایرانی را اعدام کرد و تا به حال نه مجامع حقوق
بشری جهانی و نه دولت های جهان یک کار اصولی و محکم جهانی برای توقف این حرکت های ضد انسانی
رژیم بصورت جدی انجام نداده اند و تنها با دادن چند خط اطلاعیه و بیانیه در میدیا اعترض نموده اند و پس
از چند روز این حرکت های غیر انسانی و مخالف حقوق جهانی از یاد می رود .
واقعاتا کی ما باید شاهد این نقض حقوق بین الملی رژیم ایران باشیم و تا کی دولتهای جهان یا سکوت خواهند
کرد و یا فقط بیانیه و اطلاعیه خواهند داد .
علیرضا ملا سلطانی متولد دی ماه سال ۲۲۱۳ بوده و هنگام اعدام ۲۱ سال و هشت ماه سن داشته
است . مقامات مسئول رژیم برای دروغهای خود در رابطه با اعدام نوجوانان میگویند" قاتل این ورزشکار
از نظر بلوغ شرعی به سن ۲۱ سال رسیده بود. ملاک عمل در قانون بلوغ شرعی است که بر اساس ماه
های قمری محاسبه می گردد
.
_2 خبردوم دررابطه با دریاچه ارومیه بود:
دریاچه ارومیه یک موضوع ملی هست و به همه ایرانیان مربوط میشود. باخشک شدن تدریجی دریاچه ،
طوفان نمک ایران را تهدید میکند و بارانهای نمک خواهد آمد. آثار حیات ناشی ازمرگ دریاچه ارومیه
سیزده تا چهارده میلیون انسان را آواره خواهد کرد.
برطبق آمار موجود ، اگر تمام سدهای استان را باز کنند ، یک میلیارد وسیصد میلیون متر مکعب آب موجود
است درحالی که آب مورد نیاز دریاچه بیش از هشت میلیارد مکعب آب است.
سازمانهای بین المللی و حقوق بشری داخل و خارج از کشور اعلام کردند که نیاز فوری هست برای نجات
دریاچه ، و درصورت خشک شدن وجود هشت میلیارد تن نمک حوادث و ضرر های غیر قابل جبرانی را
به جای خواهد گذاشت.
تنها راه نجات ، انتقال آب به دریاچه است ولی استدلال دولت ایران این است که مگر آب شیرین را می برند
و دریاچه شور را نجات دهند!!!
این هم یکی دیگر از ناکار آمدی های رژیم ایران در حفظ محیط زیست است.
بخش بعدی جلسه سخنرانی بود که توسط سخنران جلسه خانم فاطمه زندی ایراد شد باعنوان "موضوع
تفکیک جنسیتی و اثرات مخربش"
متن سخنرانی :
تفکیک جنسیتی، گامی دیگر برای اضمحلال حقوق، هویت و فرهنگ بشری در ایران
در طی چند ماه گذشته شاهد طرح مجدد موضوع تفکیک جنسیتی در سطح دانشگاه ها بودیم. ظاهراً در بین
سطوح مختلف تصمیم گیران در نظام جمهوری اسلامی، بر سر اجرایی شدن یا نشدن این طرح و همچنین
مشکلات اجرایی شدن آن، اختلاف نظرات شدیدی دیده شد، ولی در عمل شاهد هستیم که برخی از دانشگاه ها
به اجرایی سازی این برنامه در سطوحی که ممکن بوده است، پرداخته اند. به این دلیل که دوستان به احتمال
زیاد در جریان این منازعات و بحث ها و خبرها هستند، به تکرار اخبار مربوطه نمی پردازم و صحبت را در
حوزه اهداف و برنامه های آتی این نگرش دنبال می کنم.
در آغاز باید اشاره کنم که از آنجا که جمهوری اسلامی مخاطب فرضی خود را در ایران کسانی می داند که
از نقطه نظر ایدئولوژیک تابع نظرات سران نظام در باره اسلام و جامعه اسلامی هستند، لذا در همان ابتدا
نظر چند تن از مراجع تقلید وابسته به حکومت را در این باره جویا شدند و البته فتواهای این چند تن در تأیید
کامل این تصمیم بود.
در همین زمینه خبر آنلاین خبری را در ابتدای تیرماه سال جاری منتشر کرد:
جمعی از دانشجویان دانشگاههای کشور در هفته جاری در نامه های جداگانه نظرات مراجع عظام را در
خصوص تفکیک جنسیتی و روابط دختر و پسر در دانشگاههای کشور جویا شدند که در گزارشی پاسخ
مراجع به استفتاء دانشجویان منتشر می شود.
به گزارش خبرنگار مهر، مراجع عظام از جمله آیت الله نوری همدانی، آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله
صافی گلپایگانی در پاسخ به استفتاء جمعی از دانشجویان پاسخ های خود را در خصوص تفکیک جنسیتی و
روابط دختر و پسر در اردوها، دانشگاهها، پروژه های علمی و سرویس های دانشگاهی مطرح کردند.
پاسخ آیت الله مکارم شیرازی درباره تفکیک جنسیتی دانشگاهها
آیت الله مکارم شیرازی به استفتائی درباره تفکیک جنسیتی دختران و پسران دانشجو در دانشگاهها، اردوها
و سرویسها اعلام کرد: "وظیفه مسئولان و دانشجویان این است از چنین کاری به طور قطع استقبال کنند و
آن را وظیفه شرعی خود بدانند."
پاسخ درباره اختلاط مرد و زن در پروژه علمی:
آیت الله مکارم شیرازی به استفتاء درباره اختلاط دانشجویان پسر و دختر در پروژه های علمی، اعلام کرد:
"قطعا هرگاه ضرورتی ایجاب نکند هر کدام با جنس خود مشکلات تحصیلی و علمی را حل کنند اولویت
دارد و اگر بیم فسادی باشد حرام است."
پاسخ آیت الله نوری همدانی درباره تفکیک جنسیتی دانشگاهها
حضرت آیت الله نوری همدانی در پاسخ به استفتاء طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاههای ایران، این اقدام را
مقدمه فوائد و محسنات بسیاری دانست و اعلام کرد: " اقدام بسیار خوبی است و مقدمه فوائد و محسنات
بسیاری خواهد بود."
پاسخ آیت الله صافی گلپایگانی درباره تفکیک جنسیتی دانشگاهها
آیت الله صافی گلپایگانی با اینکه تفکیک جنسیتی از اهم مظاهر هویت نظام اسلامی و جامعه مسلمان است،
گفت: "هزینه اجرای تفکیک جنسیتی هر چه هم سنگین باشد قابل تحمل است."
وی در پاسخ به چگونگی پوشش دختران و پسران دانشجو به ویژه در محیط دانشگاهی، اعلام کرد: به طور
کلی لباس و پوشش اسلامی، چه در رفت و آمدهای بیرون از منزل و چه در داخل منزل در بین محارم و بین
همجنس و چه در دانشگاه باید بر اساس وقار و حیاء و مراعات حیا باشد که در جوامع اسلامی نظر به
سفارش های بسیار و تشویقات اکیده که در موضوع حیا شده است.
بعد از انقلاب هم انجام پروژه تفکیک جنسیتی مطرح شد ولی در همان آغاز با شکست مواجه شد. هر چند
که در سی سال گذشته موضوع تفکیک جنسیتی در اشکال دیگری در ایران اعمال شده است که برای نمونه
می توانم به تعطیلی مدارس مختلط ، منع مختلط بودن مهمانی های خصوصی در سالن ها و تالارهای
عمومی، تفکیک در اتوبوس های شهری و متروی تهران اشاره کنم.
حال می پردازم به اینکه نظام جمهوری اسلامی چه هدفی را برای انجام این کار بیان می کند. از نظر طراحان
این برنامه، قصد اصلی جلوگیری از مفاسد اخلاقی در روابط متقابل پسران و دختران در محیط دانشگاه
است. آنها معتقدند توجه به جنس مخالف، منجر به حواس پرتی و دور افتادن از هدف اصلی تحصیل می شود.
ضمن اینکه اساساً چنین رابطه ای در شرع اسلام مذموم و ممنوع و بر خلاف شرع است. البته این نوع مفاسد
غالباً فقط در ذهن طراحان تفکیک جنسیتی معنا دارد و شاید روح اغلب دانشجویان هم از آن بی خبر باشد
چرا که اگر بپذیریم به هر نوع و سطحی از روابط خارج از ازدواج، عنوان مفسده اخلاقی را اطلاق کنیم،
شاید دانشگاه کمتر از هر جای دیگری در ایران آلوده این نوع مفسده اخلاقی باشد. از این منظر می توانم در
یک جمله بگویم مشکل در اینجاست که "کافر همه را به کیش خویش پندارد".
مدت های مدید است که جمهوری اسلامی خود را کامل ترین تصویر یک جامعه ایده ال اسلامی می داند و
بنابراین به زعم این آقایان، می بایست کلیه مظاهر جامعه غربی و غیر اسلامی را از زندگی مردم ایران
حذف کرد و این برنامه را هم گامی دیگر برای تکمیل جامعه اسلامی مورد نظر خود می دانند.
اما به واقع مبدعان این طرح چه اهداف واقعی را برای انجام آن دنبال می کنند؟
به نظرم همانطور که در ایران و شاید در جهان سیاست، غالباً برای انجام یک برنامه، همه دلایلی که به
اطلاع عموم می رسد هدف واقعی پشت آن تصمیمات نیست و در حوزه سیاست اقناع افکار عمومی مد نظر
است، به نظر من در این مورد هم به نظر می رسد دنبال کردن این طرح، به این دلایلی که گفته می شود
نیست و دلایل محکم تری برای تثبیت تفکر جمهوری اسلامی در باره زن و مرد و روابط بین آنها وجود
دارد، که باعث بروز چنین طرح هایی می شود. سعی می کنم در این کوتاه سخن به مهمترین این دلایل اشاره
کنم:
دلیل اول سیطره مردان در جامعه ایران و حفظ نظام مردسالاری است چرا که به باور آقایان )باوری که آن
را برداشتی از تعالیم اسلام و قرآن می دانند و بنده شخصاً به هیچ عنوان با این برداشت موافق نیستم( جامعه
اسلامی، یک جامعه مردسالار است و خداوند خود بر مردان، قیمویت زنان را تکلیف کرده است و بر زنان
هم تبعیت از مردان را واجب نموده است )به نوعی شاید این یکی از بزرگترین وصله های ناجور و
ناهماهنگی است که بر اسلام و سایر ادیان بسته شده است(.
دلیل دوم این است که مانعی برای رشد جریان روشنفکری مردان و اتحاد مواضع آنان با زنان، در باره
حقوق و جایگاه برابر زنان با مردان ایجاد کنند. آقایان می دانند که اگر افکار عمومی مردان، گرایش خود را
به مردسالاری حفظ نکند، حنای آنها بی رنگ خواهد شد و چه بسا اگر در ایران، تفکر مردسالارانه از
اکثریت خارج شود، نتوانند جامعه ایده ال اسلامی خود را محقق سازند. می توان گفت به نوعی قصد دارند که
جمود و ارتجاع فکری خود را به شیوه ای بر دانشگاهیان؛ که می توانند بالقوه پویاترین قشر خوش فکر جامعه
باشند، تحمیل کنند. طریق تفکیک جنسیتی، دنیای دختران و پسران را با هم بیگانه می سازد و به مرور مانع
هم فکری، تبادل اندیشه ها، مطلع شدن از مسائل و مشکلات متقابل دو جنس از یکدیگر می شود. به تدریج هر
یک به دیگری صرفاً از منظر باورهایی که به طرق دیگر به او القاء می شود، نگاه می کند. این باورهای
کاذب توسط دستگاه تبلیغی و فرهنگی حاکم، به مرور چنان بر افکار عمومی القا می شوند که بعد از مدتی،
آنان فراموش می کنند که این اندیشه ای القایی است و از آن خودشان نیست. به عبارتی این راهی است که به
تغییر هویت و خود آگاهی افراد، و تبدیل آن به الگوی دلخواه حکومت منجر می شود.
بر اساس آمارهای رسمی در سال های گذشته تعداد دختران دانشجو از پسران افزایش یافته است. حال مسئله
این است که اگر فارغ التحصیلان دختر به همین نسبت وارد بازار کار بشوند، بنیاد جامعه مردسالار در میان
مدت فرو خواهد ریخت. پس باید جلوی این خطر را از ابتدا گرفت. البته ظاهراً تفکیک جنسیتی به شکل
مستقیم نمی تواند تأثیری بر تعداد دانشجویان دختر بگذارد ولی مسئله اینجاست که از آنجایی که اجرای این
طرح در عمل با مشکلات عدیده ای از جمله، کمبود استاد، کمبود فضای آموزشی و کمبود بودجه های لازم
مواجه می شود، به احتمال بالا طرح تفکیک رشته های تحصیلی را در پی خواهد داشت. با اجرای طرح
تفکیک رشته های تحصیلی، طبعاً دختران در انتخاب رشته تحصیلی با محدودیت مواجه می شوند و بدیهی
است که به این ترتیب خود بخود تعداد پسران در دانشگاه افزایش یافته و از نظر اشتغال هم، بازار کار بیشتر
از قبل به نفع مردان خواهد بود. نهایتاً هر چه زنان از هویت اجتماعی و استقلال شخصیتی و مالی کمتری
برخوردار باشند، جمهوری اسلامی به تحقق آرزوی خود در تثبیت جامعه ای صد در صد مردسالار نزدیکتر
می شود.
نکته مهم دیگر آگاهی از گام های بعدی طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه است که گام اول بعد از آن، می تواند
تفکیک جنسیتی در محیط کار باشد. این بدان معناست که مشاغل هم به دو دسته مشاغل مردانه و زنانه تبدیل
شوند و در این مسیر زنان به سوی شغل های بسیار محدود و انحصاری مثل معلمی و پزشکی زنان، آشپزی
و خیاطی سوق داده شوند. بدین ترتیب هدف خانه نشین کردن زنان و خدمتگزاری تام و تمام وقت آنها برای
همسرانشان ، تحقق چهره سمبولیک جمهوری اسلامی از "زن" را در پی خواهد داشت.
از سوی دیگر در سال های گذشته، همگام با تغییرات آهنگ جهانی در روابط زنان و مردان و توقعات آنان
از زندگی مشترک، سن ازدواج در ایران هم بالا رفته و از سوی دیگر آمار طلاق افزایش یافته که البته
اغلب طلاق ها هم به درخواست زنان صورت گرفته است. جدای از اینکه بسیاری از طلاق ها ریشه در
معضلات اجتماعی و روانی دارند که این مشکلات خود از افزایش معضلات فرهنگی و اقتصادی سی سال
گذشته تغذیه می شوند، برخی از دلایل دیگر طلاق از عدم شناخت طرفین از خلقیات جنس مخالف به طور
کلی و همچنین به شکل فردی و خصوصی در هنگام ازدواج مربوط ناشی می شوند. حال شاید یک راهکار
برای افزایش آمار ازدواج و کاهش طلاق، محدودیت هر چه بیشتر در روابط متقابل باشد تا در نتیجه این
محدویت ها به دلیل تمایل فطری برای ارتباط با جنس مخالف، زنان به سمت ازدواج شتابزده تر و البته
سنی تر بروند و از آنجایی که به اشکال دیگر از استقلال مالی زنان جلوگیری می شود ازدواج هایی مشابه
ماقبل مادر بزرگ ها و پدربزرگ های ما دوباره رواج یابد. این نیز راهی است برای نجات جامعه مردسالار
از خطر نابودی.
یک دلیل مهم تر هم گرفتن هویت انسانی مردم و تأکید و تشدید هویت جنسی انسان ها به عنوان هویت مرکزی
آنان است. به نظر من چنانچه کسی بخواهد مردمی را در کنترل کامل خود قرار دهد، در درجه اول باید
تفکر و تعقل و شعور را از آنان بگیرد. به عبارتی گوسفند هایی از آنان بسازد که به چوپان خود نیازمندند
ولی در نهایت خوراک چوپان می شوند. تفکیک جنسیتی در اصل به معنای نزول انسان در حد حیوانات است
چرا که از همه نظر می خواهد بگوید دو انسان در هر نوع برخورد با هم و تحت هر شرایط زمانی و مکانی،
تنها به جنسیت طرف مقابل و به نیازهای جنسی خود می اندیشند و هر دم در فکر کام گرفتن از جنس مخالف
هستند. البته این الگوی رفتاری به هیچ عنوان در حیوانات هم دیده نمی شود چرا که آنان در زمان های خاصی
در سال و آن هم به دلیل مسئله تولید مثل جفتگیری می کنند، تمایل جنسی بخش بسیار کوچکی از زندگی
اغلب انواع حیوانات را تشکیل می دهد. در اینجا شاید بتوان گفت حامیان تفکیک جنسیتی، نگاه بسیار پست و
سخیفی به نوع انسان دارند که البته شاید از این روست که خود را چنین یافته اند و در حال تعمیم حال و
احوال خود به همه مردم هستند.
در اینجا باید اشاره کنم که به نظر بنده این هدف ها را نمی توان محقق کرد ، چرا که مردم ایران نشان داده
اند که افکار و عقایدشان را نمی شود زندانی کرد. به نظرم از نظر فکری ما مردم بالفطره آزاداندیشی هستیم
و عمر سی ساله نظام فعلی هرگز این قدرت را نداشته و ندارد که بتواند مردم را در این حد به سقوط
بکشاند. مردم ما را نمی شود به زور و اجبار تنزل داد شاید به این دلیل که این ویژگی را دارند که دوست
ندارند کنترل بشوند. البته من در زمینه جامعه شناسی و مردم شناسی هیچ تخصصی ندارم ولی به لحاظ
تاریخی می توان گفت که مردم ما یک سطح تحمل خاص در برابر زور و فشار دارند که چنانچه این سطح
تحمل به آخر برسد، کاملاً سرکشی خواهند کرد.
در این قسمت از صحبت اشاره هایی به دستاوردهای این تفکیک در صورتی که به انجام برسد و دوام بیاورد
می کنم:
دانشگاه بهترین فرصت شناخت مقابل افراد از جنس مخالف است. محیطی برای رشد و توسعه افکار نوین و
به روزشده. البته این شناخت در نهایت می تواند پایه های انتخاب همسر را در زمان زندگی مشترک است
بسیار محکم کند و سلامت در ازدواج و تشکیل خانواده، سلامت جامعه را تضمین می کند. پس یک دستاورد
این طرح تخریب بیشتر بینان خانواده های آینده و در نتیجه تخریب وضعیت اجتماعی است.
با محدودیت بیشتر، حرص بیشتر نسبت به ارتباط با جنس مخالف ایجاد می شود و سپس روابط زیرزمینی که
همین الان هم در ایران به شدت گسترش یافته، نسبت به قبل بیشتر می شود و متأسفانه به تبع آن، رابطه
متقابل زنان و مردان ناقص و تک بعدی می شود. در واقع محدود کردن روابط نه تنها جلوی نیازهای جنسی
و توجه به جنس مخالف را کم نمی کند بلکه حرص و تمایل به آن را بیشتر می کند و این خود نقض غرض
است.
نتیجه مهم حذف نگاه انسانی زنان و مردان به هم ، القای بیشتر این تفکر است که جنس مخالف فقط وسیله ای
است برای رفع یک نیاز که آن هم نیاز جنسی است. این حالت به نوعی انسان را به یاد جامعه بدوی اعراب
قبل از ظهور اسلام می اندازد. جامعه ای که زنان فقط و فقط برای رفع تمایلات مردان هویت داشتند و مثل
لوازم منزل به ارث برده می شدند.
بدون شک در هیچ کجای مطالعات روانشناسی و جامعه شناسی، رشد فردی و جمعی در یک جامعه تفکیک
شده تعریف نشده است و این فرضیه ای است که اولین بار توسط این آقایان به منصه ظهور رسیده است.
رابطه انحصاری در چارچوب روابط همسری و صرفاً در زیر سقف خانه مشترک، در بدوی ترین جوامعی
رخ داده که بشر تا کنون به خود دیده و شاید هم در زمان خود بسیار محدود و معدود بوده باشد. محدودیت در
روابط متقابل جنس های مخالف، مسلماً از نظر علمی و از نظر روانشناسی تأمین کننده هیچ نوع رشدی
نیست.
به شکل طبیعی نقاط قوت و ضعف دختران و پسران در بسیاری موارد متفاوت است، همانظور که در
مواری هم مشابه و برابر است. حال با طرح تفکیک جنسیتی، همپوشانی مثبت نقاط ضعف ها و قوت های دو
جنس غیرممکن می شود. این ویژگی است که در محیط آموزشی بسیار راهگشاست و نفع آن در مقایسه با
مضراتی که آقایان در باره این روابط برمی شمارند، بیشتر است.
بازتولید ویژگی های هر جنس در جنس دیگر، به نوعی تعادل فکری و رفتاری در دو جنس مخالف منجر
می شود و ارتباط دختران و پسران در محیط درسی و علمی یکی از فضاهایی است که می تواند به رشد این
تعدیل کمک کند. زنان در کنار مردان فکری تر و ذهنی تر می شوند و مردان در کناز زنان حسی تر و عاطفی
تر. این تأثیر متقابل وقتی در محیط علمی باشد، می تواند در دل خود طرح ها و برنامه هایی را خلق کنند که
از تعادل بالاتری برخوردار باشند. نمونه بارز این سخن، همین طرح تفکیک جنسیتی است که مسلماً از
اذهان عده ای از مردانی تراوش کرده که در محیطی منفک و کاملاً مردانه و التبه متحجرانه رشد کرده اند.
مشکل دیگر این طرح البته حذف فضای رقابتی بین دانشجویان دختر و پسر است که این خود یک عامل
بازدارنده است و نه رشد دهنده.
هر چند ارائه راهکار در این زمینه هیچ گوش شنوایی ندارد چرا که همانطور که اشاره شد کسی دل بر مردم
ایران و سرنوشت آنان نمی سوزاند اما در اینجا ناچارم که اشاره کنم اتفاقاً تنها راهکار مشکل توجه خارج از
تعادل جنس های مخالف به هم، تماس و ارتباط بیشتر آنان از همان ابتدای کودکی و در واقع حذف تفکیک
جنسیتی در مدارس است.
نکته مهم تر این است که بر فرض اینکه حرف نظام جمهوری اسلامی درست باشد، باید به انسان ها کمک
کرد که مفهوم عمیق تری را در باره روابط متقابل دو جنس درک کنند و آن هم تفکیک لازم و ضروری و
به جای هویت جنسی و تمایلات و نیازهای جنسی از هویت انسانی، اجتماعی و روحی و روانی است. به
دیگر سخن، شاید در آنجا که روی حجاب تأکید می شود، منظور از این حجاب، فاصله یا تفکیکی درونی است
که شعور انسانی برای افراد امکان تحقق آن را فراهم می کند و در واقع اصلی ترین تفاوت انسان با حیوانات
است. این فرض که انسان یک موجود کاملاً سکسی است که در هر شرایطی، نیاز جنسی او را از پرداختن
به سایر نیازهای انسانی و کارها و فعالیت ها بازمی دارد فرضی است که فقط و فقط از ذهن های بیمار بیرون
می آید. اگر بخواهیم چنین چیزی را باور کنیم باید کل هویت انسان را زیر سوال ببریم و انسان را موجودی
بی شعور فرض کنیم که در اختیار تمایلات جنسی خود از این سو به آن سو کشیده می شود.
جالب اینجاست که غربی هایی که در ایران مرتباً به عنوان الگوی گمراهی شرقیان معرفی می شوند بسیار
متعالی تر از ما زندگی می کنند. نه به این دلیل که غرب از نظر تکنولوژی و دانش و رفاه بالاتر است، بلکه
به این دلیل که غلبه هویت انسانی در غربی ها بسیار بیشتر از شرقی هاست و این را بر اساس تجربه نزدیک
یک و نیم ساله خود از زندگی در سوئد بیان می کنم. در اینجا زنان در محیط کاری و درسی و حتی در بازار
و مراکز عمومی بسیار بسیار ساده تر از زنان شرقی هستند. یعنی اساساً تمایلی به خودنمایی و ارائه تصویر
دروغین از خود و جلب توجه مردان، که در پس آرایش زیاد فراهم می شود ندارند. در محیط های کاری همه
تمرکز بر کار است و در محیط درسی بر درس و به هنگام تفریح بر خوشگذارنی. در اینجا سعی بر این
است که هر چیز سر جای خودش باشد، و آن نگاه حریصانه مردان به زنان، که در سطح جامعه ما بسیار
بیشتر از گذشته رواج یافته، دیده نمی شود. آیا این ها به دلیل محدودیت و تفکیک جنسیتی به دست آمده یا
اینکه درست برعکس آن، بر اثر آزادی بیشتر و فرصت دادن به رشد فکری عموم مردم. در اینجا خودانگاره
زنان به عنوان موجودی در خدمت و اختیار مرد تعریف نشده است. همه چیز به شکل متقابل است، از نیازها
گرفته تا احترام و حقوق عمومی و خصوصی.
به علاوه سلامت روابط خانوادگی برای این مردم بسیار مهم است چنانچه خیانت به همسر برای آنها یک خط
قرمز تام و تمام است که چنانچه رخ دهد، به معنای پایان زندگی مشترک است در حالی که به رغم این همه
تلاش ظاهری برای سلامت اخلاقی جامعه ایران، آمار خیانت ها هم رشد چشمگیری داشته است هر چند از
منظر آمار رسمی به آن اشاره نشود. با امید به روزی که دوباره عظمت و شکوه ایران و ایرانی را در
کشورمان شاهد باشیم .
بخش بعدی جلسه بحث وبررسی پیرامون بند ۲۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر بود که توسط آقای
جعفرکردزنگنه برگزار شد.
ماده ۲۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر می گوید : هر کس حق دارد که از آزادی فکر ،وجدان، مذهب بهره مند شود،این حق متضمن آزادی فکر، تغییر مذهب
یا عقیده همچنین متضمن آزادی عقیده ایمان می باشد نیز شامل آزادی تعلیمات دینی مذهبی اجرای
مراسم دینی ست هر کس میتواند از حقوق منفرد یا مجتمع بطور خصوصی بطور عمومی برخوردار باشد .
من از شما سروران عزیز گرامی می خوام قدری هم در مو رّد قانون اساسی جمهوری اسلمی ایران از
۲۱ این قوانین کلی وجود دارد راه قوامین اصول کلی ،اصل ۲۲ آشاره ای داشته باشیم . ۲۱ در اصل ۲۲
اصول کلی آمده است : ایرانیان مسیحی زرتشتی کلیمی تنها اقللیت های دینی شناخته میشوند که در حدود
قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند در احوال شخصهٔ در تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل میکنند .
شما مستحضر هستید علیرغم اینکه به آین موره آشا ر ا گردیده است متاسفانه موارد بیشماری راه اکنون در
ایران ما مشاهده میبینیم که نقص آشکار قانون اساسی ست ایران از دیر باز مور هجمه تخت تاز دین
ستیزان واقع شده بده است از دویست سال گذشته به ان طرف از دوران ناصردین شاه قاجار ما شاهد هستیم
که دین سیتیزی رواج داشته ست اما در ان اواخر متاسفانه فشارها بر قشر ایرانی مردم بیشتر ا بیشتر شده
است ،به بها نه های گو نا گونی که بر خود ان خیانت کاران به دین آشکار است هر روز شاهد فشار سرکوب
اختناق به دید عقیده ان مردم ان مرز بوم میباشیم، ان فشارها به شهروندان ما تنها در یک اقلیت خاص
خلاصه نمیشود بلکه ما مشاهد می کنیم که ان ظلمی است که به همه در ان سال های متمادی برای مردم فراهم
ساخته اند حقوق دینی تنها را نقض اج حاف نمو داه اند ان درست دروغ حیله آنها را نمایان ساخته ست
که دم از آزادی دین در محافل مجامه حقوق بشری میزنند نقض اقلیت های دینی در حالی آجم می شود که
متاسفنه حاکمان دین ستیز از رعایت حوق ادیان عقیده سخن به زبان میرانند در حالی که در کنار ان
موضوع جز شکنجه آزار اذیت زندان دستگیری اقلیت های دینی مثل بها ی یان مسیحیان زردشتین سنی ها
چیز دیگری نمی بینیم . ما در ایران در خانواده مسلمان زاده شدیم پدر مادر ما مسلمان هستند بنابر ان را به ما
الق ا کرده اند که حتما بایستی دین آبا آج دادی آسلام را بپزیریم در حالیکه عقیده هر کس به به خودش ربط
دارد حتا مذهب چیزی نیست که با فشار زور تهدید عرب
وحشت بلکه هر فرد آزاد است که عقیده خود را آزادانه انتخاب کند،ان باور که پدر مادر مان مسلمان هستند
هرگز در جامعه حقوق بشری حداقل در ۳۱۱ سال اخیر هیچ پایه اساسی نداشته است که مردم هم با
انتخب شان آن را نشان داده اند هرفرد د ر هر سن هر مرحله ز زندگی خود حق دارد که انتخاب آزاد در
مورد دین
عقیده خود داشته باشد،فرد مختار است که در عقیده ذاتی خود احترام آگاهانه در مورد آن تصمیم
بگیرد .میبینیم که ظاهرا ان موضوع به مذاق حاکمان دین ستیز جاهل خرافه پرست خوش نیامده با
دستگیری زندان نمودن قشر وسیعی ز مردم خواهران برادران مان مردم را به سوی قرون وسطا سوق
می دهند .با برچسب زدن اتهامات نا روا ارتداد مفسد اقدم علیه امنیت بی دین بی ایمان توهین به پیمبرران
به اشکال گوناگون متوسل میشوند تا مردم را از انتخا با شان سلب نمایند .در میاین خانواده پذر اختلاف بد
پینی کاشته بطوریکه پدر را از پسر مادر را از فرزندان برادر را از خواهر متاسفنه فقط به خطر افکار
شیطانی بیمنطقی که وجود انهار را نا پاک ساخته است دست به ان گونه عمل میزنند اسمش را هم دفاع از
دین عقیده می گذراند در صورتی که ان مسائل راست مایه از هم پا شیده گی خانواده ها که نه خداوند از آن
خشنود است نه هیچ پیامبری،با زندانی طویل مدت مبادرت به جلوگیری از ورود آنها به اماکن مقدس میشود
رابطه آنها را با مراجع دینی محدود کرده اجزه مراسم دینی هم به آنها نمیدهند مثل بارز آن
در استان سنی مذهب سیستان بلوچستان است که حتی در روز آعید فطر اجازه مراسم نماز را نداده اند،ام
عزیزان ما در عصری واقع شده ایم که خود را بر اجلاس هزاره آماده می کنیم باید مقاصد بنیانی خود را در
مورد مقو لّه دین اللخصوص چگونگی دفاع از دین،را مورد تاکید مجدد قرار دهیم باید بیندیشیم چگونه
سازمان ملل را مورد تقویت
کمک به تواند در عصر جدید به حکومت ها مردم خدمات ارائه نماید . با یاد خاطر نشان سازم که سازمان
ملل به تنهایی نمیتواند با هیچ یک از چالش های از جمله نقض قوانین ادیان برخورد کند،ان موضوع بر کل
جامعه تاثیر گذارده از همه طلب می کند که نقش خود را ایفا کنند بدون یک سازمان نیرومند توانمند کارا
مقابله با ان چالش ها برای مردم شهروندان عصر جدید مشکل تر خواهد بود .در مورد حوق بشر نکته جالبی
که میتوان به آن آشاره کرد ان است که اهمیت حوق بشر در انتظارت مردم از نقش سازمان ملل چه در
جلسات چه در بررسی مورد تاکید قرار گرفته است ان اظهار نظر به ان پایه استوار است که شیوه عملی
عملکرد مخصوصا توسط دولت ها رضایت بخش نیست، ان راهکار راکه ملت هات با حصول نظر جمعی
درک مشترک با یک برنامه ریزی مدون کارا نبست به آگاهی دادن مردم بالا بردن سطح آگاهی شعور
نیز اخذ قوانین سخت گیرانه در مورد حاکمان در احترام به حقوق مردم برابر با شان منزلت دینی اونها
بین هر بخش اعضاء حاضر بحث و گفتگو نموده و در پایان جلسه با تبادل نظر حاضرین مقرر شد جلسات
آتی در
۲۹ به وقت اروپای مرکزی برگزار شود. : سومین جمعه هر ماه در ساعت ۱۱
بااحترام سوری خرم دل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر